پلهای مقوایی

یادداشتها و اشعار نیما مقدم از مجموعه پلهای مقوایی

پلهای مقوایی

یادداشتها و اشعار نیما مقدم از مجموعه پلهای مقوایی

شقایقها

شقایقهای نوپایی که گل میداد؛

پژمردند

شقایقها که افسردند،

تمام لحظه ها مردند.

چراغ شب که روشن شد

نوازشهای بی رحمت

دلم را خوب ازردند،

بیا حال مرا دریاب

نفرینهای پنهانی،

مرا تا بی کسی بردند.

لعنت بر تو باد ای خوب

ای فردای دیروزم

بیا دستم به دامانت

که در تکرار امروزم،که در تکرار امروزم.

مرا در خود رها کردی و احوالی نمی پرسی

تفو بر ذاتت ای بی رحم

نیایی بی تو می سوزم.

برو چشم هوسبازت به راه عابرانی کن

که پاکی را نمی فهمند

من هم چشم خیسم را بر این گلخانه میدوزم؛

ازین گلخانه میگفتم:

شقایقهای نوپایی که گل میداد؛

پژمردند

میا دیگر میا دیگر

که نعش عشق را بردند.

نظرات 1 + ارسال نظر
داداش دانیال یکشنبه 18 دی 1384 ساعت 15:40 http://musiccity.mihanblog.com

سلام وبلاگ خوبی داری خوشم اومد به من هم سر بزن من وبلاگ رو با موزیک یا هر چیز دیگری که شما درخواست کنید آپ میکنم خوشحال می شم

ممنون که وبلاگ منو خوندی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد