پلهای مقوایی

یادداشتها و اشعار نیما مقدم از مجموعه پلهای مقوایی

پلهای مقوایی

یادداشتها و اشعار نیما مقدم از مجموعه پلهای مقوایی

تنها

سری به من نمی زنی، سری به این ترانه ها

سری به من که خسته ام ز اعتبار شانه ها

 

سری به این عصاره خزان و بغض و اشتباه

سری بزن ببین مرا میان این زبانه ها

 

تو هم مرا قلم بزن به یک اشاره،شک نکن

خدا کند رها کنی مرا از این شبانه ها

 

دلم گرفته بود و کس هوای دیدنم نکرد

بریده ام ز رنگها،خسته از این بهانه ها

 

خوشم به میهمانی هر شب و میهمان خود

همین سکوت خانه و بزم سکوتخانه ها

 

ببین چگونه کم شدم در این حصار بی خدا

در این سکوت کهنه غبار استانه ها

 

ترحمی مکن مرا که این چنین شکسته ام

هوای گریه کرده ام به زیر تازیانه ها

 

سری به من مزن دگر که با خیال دلخوشم

میا نظاره ام مکن کنج غریبخانه ها

   

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 12 بهمن 1384 ساعت 12:41 http://rsaeedi

سلام خوبی عالی بود

سلام چه عجب بالاخره یکی رو تایید فرمودید شازده. قابل نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد