پلهای مقوایی

یادداشتها و اشعار نیما مقدم از مجموعه پلهای مقوایی

پلهای مقوایی

یادداشتها و اشعار نیما مقدم از مجموعه پلهای مقوایی

چراغ خیابان

 

ان سوی فاصله مه گرفته سال

بی من نشسته ای

این سوی قاب بخار گرفته شب

تنها نشسته ام

 

دیگر صدای زخمه باران ترانه نیست

تاراج لحظه هاست

این اخرین چراغ خیابان که بشکند

من هم شکسته ام

 

در جشن خم شدنم زیر بار سکوت

قد راست میکنی

من در حصار همین شهر پر غروب

کاجی شکسته ام

 

این ضربه های بد اهنگ مضطرب

دیگر بهانه نیست

این ساز ، ناخوش است

من هم گسسته ام

 

این باد هرزه پاییز هم که میگذرد

از لا به لای گریه ایام خنده ها

فریاد میزند:

تنها تر از منی! تنها تر از منی!

 

مرگ چراغ خیابان ما فسانه نیست

او هم بریده است

من هم که خسته ام...

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 25 دی 1384 ساعت 20:58 http://rsaeedi

چطوری یا نه
جدیداتو بزار اینا رو که خوندم

چشم در اولین فرصت

رفیق دوشنبه 26 دی 1384 ساعت 13:23 http://mehrdad-mmblogfa.com

یکسری هم بما بزننظر یادت نره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد