"مردی که روبروی تو سیگار میکشد،"
با سرفه های خشک،
با یار نیمه راه خود این پای بی رمق؛
خود را ز مسلخ چشمت به دار میکشد
در جمع با تو شدن ساز میزند
در کسر بی تو نشستن هوار میکشد
آرام می نشیند و بر بوم خاطرات،
آواز رهگذر کوچه را بهانه میکند،
بر روی هر چه پنجره دیوار میکشد
آرام می نشیند و چشمش به چشم توست
یک دست زیر چانه و یک دست خسته را،
بر سیمهای پاره گیتار میکشد
بر این مدار زمان چرخ خورده است،
با کوله بار پر از نقطه سیاه
خود را به جای منفی بردار میکشد
فردا که میروی نگهی پشت سر مکن
کو پشت سر به تمام گذشته اش،
خطّی به معنی انکار میکشد...
خود را به زیر اینهمه آوار میکشد
"مردی که روبروی تو سیگار میکشد"
دوست عزیز لطفا اندازه فونت ها تون رو کم کنید تا بتونیم بهتر بخونیم.
در ضمن به ما هم سری بزنید. و خودتون رو معرفی کنید
چه عجب اپدیت کردی دیگه داشتم نا امید میشدم
داره وزن یادت میره
تو همون بودی که میگفتی: وزن اسب رام من است؟
اگه منظورت این یه دونه سکته بود خودم هم متوجه شدم ولی هیفم اومد عوضش کنم. میشه جوری خوندش که به چشم نیاد...
اینا همه نوشته های خودتونه؟ اگه آره که پس خوش به حالت.
قابل نداره...حالا مال هرکیه که بخونه
به به ! خیلی خوب بودددددددد .....