ز یک چروک خمیده بروی چهره خیسم
دوباره بر سر آنم ترانه ای بنویسم
من آن ترانه سرای ترانه های غریبم
که غیر از اینهمه مردم،کسی نداده فریبم
کنار خاطره هایی که آمدند و نبودی
دلم گرفت و کشاندم به روزگار کبودی
من آن ترانه سرایم که مانده با دو ترانه:
نگاه لحظه آخر ،همین سکوت شبانه
میان دلهره و شب به اتهام عبورت
منم که خاطره دارم ز راه خانه دورت
منم که غرق حسادت به ماه آبله رویم
ندیم شام تو گشته، به بغض خود چه بگویم؟
تو هم برو به سلامت،دوباره واژه رفتن...
فقط تو میروی اما فقط نمی شکنم من
تو رفتی و غم عالم به عمر رفته خریدم
منی که بی تو شدن را ز پشت پنجره دیدم
تو را به هر چه جدایی، قسم به حال خرابم
به شوق آنکه بیایی خوشم به لحظه خوابم
خدای قهقهه هایت ببین به حال گدایی
برای خنده به حالم "خدا کند که بیایی"
سلام خوبی
خوب بود
سال نو مبارک
نوروز تو هم مبارک عزیز
نمی رسد صدایم به جایی جز عرش آسمان
دوباره بیا پیشم ،بیا تا ابد کنارم بمان
بیا و حتی دوباره فریاد کن بر سرم
که دیگر ندارد طاقت این باورم
شکسته نمازم ! بیا قبله ام باش
خنده هایت اذانم ،بیا هستی کلبه ام باش
...
مثل دفعه اول از خوندنش کلی لذت بردم و هیجان زده شدم ...