-
عشق نخ نما
یکشنبه 23 اسفند 1388 21:23
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 آن عشق وصله خورده که نخ نما شده بود آن بخت آبله رویی که بی حیا شده بود پس مانده های رفاقت که رنگ پس میداد آن چشم شوخ نگاری که بی وفا شده بود این روی رویه بسته و این حال رو به زوال این قلب بسته زبانی که مبتلا شده بود طفلک دلی که دلش خوش به فال...
-
ساغر
شنبه 28 شهریور 1388 19:28
بر خنده پوسیده ما تیشه زدند این تیشه ورانی که مرا ریشه زدند ایام غزلخوانی و ساغر پر بود سنگ دل ایام بر این شیشه زدند
-
تقدیر
شنبه 28 شهریور 1388 19:26
تقدیر رقم خورده مرا یار نباشد "آنکس که بدو رای، خریدار نباشد" در کنج غزلخانه شب قافیه تنگ و چرخ فلکم گشت، به رفتار نباشد تقدیر رقم خورده که در دفتر ایام با صفحه لبخند مرا کار نباشد گر بر خود و بر حال دلم خنده کنم بر قهقه ام فرصت تکرار نباشد یکشب که کنار دلخوشی خوابم برد بر طول کشیدن شب اصرار نباشد تقدیر رقم...
-
محاسبه
شنبه 28 شهریور 1388 19:25
من را اضافه کن به جمع اینهمه عاشق که میکشی تقسیم کن به حجم کوچک دلم چه میشود؟
-
پرسش
جمعه 20 شهریور 1388 21:19
خبر رسیده برایت چقدر بیمارم؟ تب نگاه تو دارد نگاه تب دارم خبر رسیده که از رفتنت دلم یخ زد؟ برای گریه نکردن بهانه کم دارم خبر رسیده ز هجرت چقدر کم شده ام؟ حراج کرده ام عشق و کساد بازارم شنیده ای که همیشه کنار پنجره ام؟ در انتظار عبورت هنوز بیدارم شنیده ای ز نگاه غروب خم شده ام؟ غروب هم زده زانو کنار آوارم قسم به حال...
-
شرح حال
دوشنبه 29 مهر 1387 04:44
یک نقطه از سر سطر، اینجا مجال من است. در لابه لای دفتر ایام بی سبب، برگی مچاله هست یک مشت خط خطی خنده دار سیاه... این شرح حال من است. یک گوشه از زمین، روی مدار زلزله ،عمق کویر با یک شناسنامه عکسدار ، که مال من است... این شرح حال من است. با خاطرات قلم خورده، مهر ثبت گناه پیغامهای رفته و پسغامهای مانده به راه، دلخوش به...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 اسفند 1386 09:19
نوروز باستانی بر همه دوستان مبارک باد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 مرداد 1385 21:11
کوچکترین ترانه دفترم نگاه تو بود...
-
اگه یه روزی دیدمت
جمعه 23 تیر 1385 22:08
من که همون قدیمیم چی شد که گفتی بد شدم درسای سختو پس دادم ولی دوباره رد شدم توی حساب کتاب شب یه جایی خط خوردگی داشت چشمای بی معرفتت پای حساب ما گذاشت من که نفهمیدم چی شد گفتی که راه آخره گفتی فراموشت کنم اینا گناه سفره هنوز چشام خشک نشده یادم به خنده هات میاد بغضمو دلداری میدم دلم میگه تو رو میخواد اگه یه روزی دیدمت...
-
برنمیگردی
جمعه 23 تیر 1385 22:07
برگرد و ببین گلای گلدون پژمرده و تب کرده و داغون یخ کردن و منتظر نشستن دلتنگ نوازش صداتون برگرد و ببین صدای سازم این خاطره ها که می نوازم این نتای بی صدای گیتار کم داره نت صدای پاتون من رو که نگو خرد و خمیرم بین غزل و قصیده ،گیرم بد جوری هوای تو رو کردم بد جوری هوای نم بارون گفتی که دیگه بر نمیگردی گفتی و نمیدونی چه...
-
ترانه
دوشنبه 15 اسفند 1384 14:54
ز یک چروک خمیده بروی چهره خیسم دوباره بر سر آنم ترانه ای بنویسم من آن ترانه سرای ترانه های غریبم که غیر از اینهمه مردم،کسی نداده فریبم کنار خاطره هایی که آمدند و نبودی دلم گرفت و کشاندم به روزگار کبودی من آن ترانه سرایم که مانده با دو ترانه: نگاه لحظه آخر ،همین سکوت شبانه میان دلهره و شب به اتهام عبورت منم که خاطره...
-
خود کشی
سهشنبه 9 اسفند 1384 23:21
"مردی که روبروی تو سیگار میکشد،" با سرفه های خشک، با یار نیمه راه خود این پای بی رمق؛ خود را ز مسلخ چشمت به دار میکشد در جمع با تو شدن ساز میزند در کسر بی تو نشستن هوار میکشد آرام می نشیند و بر بوم خاطرات، آواز رهگذر کوچه را بهانه میکند، بر روی هر چه پنجره دیوار میکشد آرام می نشیند و چشمش به چشم توست یک دست زیر چانه و...
-
شهر ما
دوشنبه 17 بهمن 1384 11:07
شهر ما،شهر خیابانهای خیس و بی ترک مردم قرآن و باران، سایه های بی کلک قصه اسطوره های مشرقیمان، بی شمار قصه پر شور پیچک پای کاج بی حصار دخترانی داشت رنگ رازقی همرقص باد در خم لبخندهاشان،چله از پا می فتاد گرد اتشها نشستیم و به دل اتش زدیم کودکی را نسیه دادیم و به اینجا امدیم کوچه باغ شهر ما، سیمانی و سنگی شده خانه های...
-
پاییز
دوشنبه 17 بهمن 1384 11:06
بر این مدار همیشه، مطرود و زرد رانده از این و مانده از آن؛ بیچاره در تلاطم اضداد مانده بود روز تولدش از بامها که می گذشت، دستان ارغوانی ناخواسته اش رها می شد و سیلی از یاد رفته اش خاک را به مرثیه میکشاند و مرثیه را بر خاک بر این مدار همیشه، منفور و زرد می رفت تا... پاهای هرزه گرد ناخواسته اش، آخرین سیب یادگار را...
-
من هم گریستم
یکشنبه 16 بهمن 1384 16:14
تنها تر از سکوت، در لا به لای نغمه های همین ساز بی صدا، دیشب گریستم خالی تر از خرافه و واضحتر از شراب، تا مرز بی نهایت تردید رفته ام؛ وکنون که بی ستاره به پایان رسیده ام، در خواب کیستم؟ آری عبور کن عبور و سری هم تکان مده، کین لاشه غرور سزاوار پای توست آن خنده های رفته ز یادم که رفت، رفت تنها ندیم شب سرد من،هوای توست...
-
خاک
یکشنبه 16 بهمن 1384 16:10
یاد آن روز که از عشق نمی نالیدیم یاد آن شب که به هر فاصله می تابیدیم یاد آن سبز که بی قاعده هم گل میداد یاد آن سرخ که بر میکده می مالیدیم چه ستونها که سر از خاک به افلاک زدند که به باور برسیم آتیه جاویدیم چه امیران که سر خویش بر این خاک زدند ما هم از صولت این خاک به خود بالیدیم پرده شب که پر از زخم زه ارش بود قصه...
-
تنها
شنبه 8 بهمن 1384 13:45
سری به من نمی زنی، سری به این ترانه ها سری به من که خسته ام ز اعتبار شانه ها سری به این عصاره خزان و بغض و اشتباه سری بزن ببین مرا میان این زبانه ها تو هم مرا قلم بزن به یک اشاره،شک نکن خدا کند رها کنی مرا از این شبانه ها دلم گرفته بود و کس هوای دیدنم نکرد بریده ام ز رنگها،خسته از این بهانه ها خوشم به میهمانی هر شب و...
-
قصه
شنبه 1 بهمن 1384 15:17
مردای شهر قصه دویدن و دویدن تو قصه های کهنه به هیچ جا نرسیدن بالا رفتن ننگ بود پایین اومدن جنگ بود تو دست بچه هاشون جای قلم تفنگ بود تو شهر قصه ما سهم گلا تگرگه راستی رو سر بریدن توبه گرگه مرگه شبای بی ستاره، مهتاب تیکه پاره از اینهمه قشنگی سیاهی کم میاره دلهای سنگی داریم کلی دورنگی داریم برای بازی کردن توپای جنگی...
-
شبانه
پنجشنبه 29 دی 1384 23:51
در خلوت شیداییم امشب چراغی میکشم نورش شود هرجایی دنیای بی الایشم در کوچه های سرد دل امشب نسیمی می وزد خواهم که طوفانش کنم بر استخوانم می گزد بر دل ندایی می رسید امشب سرم دیوانه شد اتش به جان می امد و تن راهی میخانه شد امشب صفایی بی رمق بر عمق تاولها زند خلوت زدایی میکند،شوریدگیها برکند دل از سر دلدادگی امشب به ویرانی...
-
چراغ خیابان
شنبه 24 دی 1384 00:54
ان سوی فاصله مه گرفته سال بی من نشسته ای این سوی قاب بخار گرفته شب تنها نشسته ام دیگر صدای زخمه باران ترانه نیست تاراج لحظه هاست این اخرین چراغ خیابان که بشکند من هم شکسته ام در جشن خم شدنم زیر بار سکوت قد راست میکنی من در حصار همین شهر پر غروب کاجی شکسته ام این ضربه های بد اهنگ مضطرب دیگر بهانه نیست این ساز ، ناخوش...
-
پلهای مقوایی
پنجشنبه 22 دی 1384 12:14
من از احساس تر بودن به یاد ساقه می پیچم من از بوی اقاقیها به سوی جاده می پیچم من از داروغه ها اینجا سراغ از عشق میگیرم از این بی ابی گلهای این سجاده دلگیرم زمستان نیست،باران نیست،صدا در لحظه هم جاریست ولی گلخانه تب دارد،هوا از قاصدک خالیست تو را در زیر خاکستر به یاد عشق میدارند مرا در باغ بی باران به سوگ لاله میکارند...
-
هجرت
سهشنبه 20 دی 1384 16:19
اینجا شعور شعرش ابستن هبوط است معراج بادبادک محکوم بر سقوط است اینجا شراره هایش در نام شب اسیرند اینجا بنفشه هایش همصحبت کویرند اینجا صدا به ناحق در اشک مینشیند وقتی رسیدنش را باید کسی نبیند باید زبی گناهی تا مرز قاصدک رفت از نفتهای بی عشق تا سجده های بی نفت باید که رفتنی شد انجا که شب تمام است انجا که در صداقت تنها...
-
انتظار
سهشنبه 20 دی 1384 15:18
اینجا هجوم مرگ است اینجا هوا ندارد اینجا نماز مردم حرف از خدا ندارد اینجا نفس حرام است اینجا دلی نمانده اینجا کسی از اغاز،از نو شدن نخوانده این اسمان نه ابیست کین انعکاس اشک است ان اخرین شقایق،بر گور لاله پیوست بر عاشقان چه امد،از کینه زمان داد بربند چون بماند شیرین به حکم فرهاد اه ای مسافر شب دزدان به دین حریصند با...
-
بم
سهشنبه 20 دی 1384 15:02
بیا بابا تو پای بسترم بنشین دلم تنگ نوازشهای دستان پراز درد است بیا بابا هوا سرد است میدانم زمانه سخت نامرد است بیا کین اتش کم سو ،سحر خاموش خواهد شد و از فردا بهارستان ما زرد است. بگو مادر که ان گهواره کوچک هنوزش هجم خوب مهربانیهاست بگو مادر که ان دستان بی محنت،هنوزش بهترین امنیت دنیاست
-
ایران
دوشنبه 19 دی 1384 20:13
ای شهرهای بی رمق،کو بانگ های و هویتان ای کوچه های خط خطی،عابر نیاید سویتان نعش قلندرها چنین درگیرگورستان پیر توسن سواران شفق درقصه شبها اسیر میراث پاک لاله ها،بر دوش اهن پاره ها شهزاده های پاپتی،در سایه پسکوچه ها ای خاک گردان سوار ای سرزمین سربدار از کنج کاغذ پاره ها،یک مرد تهمتن بیار ای خاک خواب الوده اسطوره های...
-
زندگی
دوشنبه 19 دی 1384 20:11
دالان سرددلواپسیهای غروب؛ بهم خوردن دربهای زندگی؛ صندلی رنگ پریده انتظار مرگ؛ از درون گنجه های مادربزرگ عشق را باید جست...
-
بعد از تو
دوشنبه 19 دی 1384 15:23
بعد تو بر شب یک کوچه قسم خواهم خورد که نگاهم پی دیوار حیاطی نرود؛ که همه خاصیت مشرقی چشم تویی جذبه ات ناب ترین قافیه هاست و دلم در پس ان خوبترین معجزه جا ماند و گرفت خنده ات پاکترین تجربه هاست بعد تو لذت بودن چه عذابی دارد قلب خاکستریم حال خرابی دارد و تو یعنی که کسی امد و رفت عشق،یعنی که کسی امد و برد مرگ یعنی من شب...
-
سفر
یکشنبه 18 دی 1384 21:35
حوض فیروزه ی ما رنگ نگاه تو نداشت هیچ چشمی به دل اینگونه خیالی نگذاشت حوض فیروزه ی ما خاطره ی بازی بود چشم فیروزه ایت یار هوسبازی بود باز در دفتر ایام میان من و تو دست تقدیر قلم زد به نشانی که برو و کنون بی غزل و خانه و ان حوض نگاه میروم گریه کنم پشت خیابان سیاه میروم خاطره ات همسفر این همه راه به دیاری که نه ره دارم...
-
شقایقها
یکشنبه 18 دی 1384 15:36
شقایقهای نوپایی که گل میداد؛ پژمردند شقایقها که افسردند، تمام لحظه ها مردند. چراغ شب که روشن شد نوازشهای بی رحمت دلم را خوب ازردند، بیا حال مرا دریاب نفرینهای پنهانی، مرا تا بی کسی بردند. لعنت بر تو باد ای خوب ای فردای دیروزم بیا دستم به دامانت که در تکرار امروزم،که در تکرار امروزم. مرا در خود رها کردی و احوالی نمی...
-
ساده
یکشنبه 18 دی 1384 01:09
فکر کن یک شب سرد پاییز هوایت کند دل، تو پیشم نباشی...