در خلوت شیداییم امشب چراغی میکشم
نورش شود هرجایی دنیای بی الایشم
در کوچه های سرد دل امشب نسیمی می وزد
خواهم که طوفانش کنم بر استخوانم می گزد
بر دل ندایی می رسید امشب سرم دیوانه شد
اتش به جان می امد و تن راهی میخانه شد
امشب صفایی بی رمق بر عمق تاولها زند
خلوت زدایی میکند،شوریدگیها برکند
دل از سر دلدادگی امشب به ویرانی رسد
بر اتش شولای جان چشمان بارانی سزد
امشب سه تارم نغمه ها بر کوی یاران میبرد
با هر طنین ناب خود ما را به سیلان می برد
در گوشه سوداییان امشب نت از بر می زنم
بر بام هر پژمرده ای ان قطعه از سر میزنم
سبز درختان قدیم امشب به ذهنم پر زده
بر کلبه امال دل،پر یادگاری در زده
ای خوب من باران ببار از ریشه تا لادن منم
امشب بیا دور از غبار اینجا به گلزار تنم
در باغ ساقی زادگان از شهد جانت رشوه کن
در پیچش پسکوچه ها،در سوگ فردا گریه کن
سرپنجه در گونه ات بر شیشه ام دف میزند
گلدان خشک از شوق نم،دیواره بر رف میزند
ای پرشتاب،ای زندگی،امشب بیا یادت کنم
ناگفته در دل مانده ای،پیش آ که فریادت کنم
من در هوای کودکی با غنچه ای جا مانده ام
امشب ز خارش زخمی و از شوکت وا مانده ام
مطرب بزن مهمانی این حالت بیگانه را
خواهم نوایی سر دهم این دلکش مستانه را
دنیا صغیر اعلا کبود امشب طرب باز امده
بر سینه اتش دلان مرهم چه طناز امده
امشب به عشق اسوده ام،با گل پرستی سوده ام
بر خنده مهمانم کنید از طرف یار الوده ام
سیل شعف دریا کنید اندوه مستی می برد
خمخانه ها بر پا کنید ایهام هستی میدرد
پاکم،سپیدم،روشنم،ایوان چراغانی کنید
امشب بهار اتش زنید الاله قربانی کنید
سلام بازم تکراری؟
روم سیاه