پلهای مقوایی

یادداشتها و اشعار نیما مقدم از مجموعه پلهای مقوایی

پلهای مقوایی

یادداشتها و اشعار نیما مقدم از مجموعه پلهای مقوایی

شبانه

night

در خلوت شیداییم امشب چراغی میکشم

نورش شود هرجایی دنیای بی الایشم

 

در کوچه های سرد دل امشب نسیمی می وزد

خواهم که طوفانش کنم بر استخوانم می گزد

 

بر دل ندایی می رسید امشب سرم دیوانه شد

اتش به جان می امد و تن راهی میخانه شد

 

امشب صفایی بی رمق بر عمق تاولها زند

خلوت زدایی میکند،شوریدگیها برکند

 

دل از سر دلدادگی امشب به ویرانی رسد

بر اتش شولای جان چشمان بارانی سزد

 

امشب سه تارم نغمه ها بر کوی یاران میبرد

با هر طنین ناب خود ما را به سیلان می برد

 

در گوشه سوداییان امشب نت از بر می زنم

بر بام هر پژمرده ای ان قطعه از سر میزنم

 

سبز درختان قدیم امشب به ذهنم پر زده

بر کلبه امال دل،پر یادگاری در زده

 

ای خوب من باران ببار از ریشه تا لادن منم

امشب بیا دور از غبار اینجا به گلزار تنم

 

در باغ ساقی زادگان از شهد جانت رشوه کن

در پیچش پسکوچه ها،در سوگ فردا گریه کن

 

سرپنجه در گونه ات بر شیشه ام دف میزند

گلدان خشک از شوق نم،دیواره بر رف میزند

 

ای پرشتاب،ای زندگی،امشب بیا یادت کنم

ناگفته در دل مانده ای،پیش آ که فریادت کنم

 

من در هوای کودکی با غنچه ای جا مانده ام

امشب ز خارش زخمی و از شوکت وا مانده ام

 

مطرب بزن مهمانی این حالت بیگانه را

خواهم نوایی سر دهم این دلکش مستانه را

 

دنیا صغیر اعلا کبود امشب طرب باز امده

بر سینه اتش دلان مرهم چه طناز امده

 

امشب به عشق اسوده ام،با گل پرستی سوده ام

بر خنده مهمانم کنید از طرف یار الوده ام

 

سیل شعف دریا کنید اندوه مستی می برد

خمخانه ها بر پا کنید ایهام هستی میدرد

 

پاکم،سپیدم،روشنم،ایوان چراغانی کنید

امشب بهار اتش زنید الاله قربانی کنید

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا جمعه 30 دی 1384 ساعت 22:24

سلام بازم تکراری؟

روم سیاه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد