حوض فیروزه ی ما رنگ نگاه تو نداشت
هیچ چشمی به دل اینگونه خیالی نگذاشت
حوض فیروزه ی ما خاطره ی بازی بود
چشم فیروزه ایت یار هوسبازی بود
باز در دفتر ایام میان من و تو
دست تقدیر قلم زد به نشانی که برو
و کنون بی غزل و خانه و ان حوض نگاه
میروم گریه کنم پشت خیابان سیاه
میروم خاطره ات همسفر این همه راه
به دیاری که نه ره دارم و نی چشم براه
از طرف کلیه برو بچ فشم به شما تبریک میگویم. راستی دکتر هم اینجاست سلام میرسونه با نهایت احترام
سلام . حالت خوبه من به شما تبریک می گویم . در اولین فرصت به ایران خواهم امد . بای
مهرداد خان به جای این مسخره بازیا یه خورده کار کن
اینقدر حقوق مفت نگیر...
بهت زنگ می زنم
سعد یا مرد نکو نام نمیرد هرگز .
مهرداد خان
برو کار میکن مگو چیست کار
که این جنگولک بازیا نیست کار
یکسری به وبلاگ ما هم بزن رفیق